1. فريسيان:
كلمه فريسي در عبري،به معناي عزلت طلب است.اين لقب بر جدايي و امتياز آنان دلالت دارد.اين فرقه دو قرن قبل از ميلاد پديد آمد و تاكنون هم اكثريت يهودیان از آن هستند.اصل اين فرقه به فرقه حسيديم(به معناي پارسايان) بر مي گردد. فرقه حسيديم سه ياچهار قرن قبل از ميلاد براي زدودن آثار بتپرستي و انحراف ميان يهوديان پديدآمد.آنان در جنگهاي مكابيان شركت داشتند و در راه دين جانبازي كردند و شهيد شدند.
در قرن هجدهم نيز موج تازهاي به نام حسيديم ميان يهوديان شرق اروپا پيدا شد كه ازاين حركت الهام مي گرفت.
فريسيان يك قرن قبل از ميلاد از ميان حسيديم برخاستند.آنان از نظر فكري با صدّوقيان تضاد و مخالفت روشني داشتند.اين فرقه خدا را از جسم و صفات جسماني منزه ميدانست.همچنين در مسائل مربوط به اراده آدمي راه ميانهاي را پذيرفته بود و نيز رستاخيز مردگان و دادگاه عدل الهي را ميپذيرفت و به عبادت از قبيل نماز و غيره اهميت ميداد.فريسيان در جامعه يهود موقعيت خوبي به دست آوردند و اكثريت تابعآنان شدند.
فريسيان علاوه بر عهد عتيق كه تورات مكتوب ناميده مي شد، به تورات شفاهي نيزمعتقد شدند.تورات شفاهي گفته هاي حكيمانه دانشمندان يهود است كه به عقيده آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسي(علیه السلام)براي قوم يهود باقي مانده است.اين گفته ها در فاصله قرن دوم تا پنجم ميلادي، در كتابي بسيار بزرگ به نام تلمود جمع آوري شده و زيربناي فكر و اعتقاد بني اسرائيل قرار گرفته است. پس از اين،در باب آن سخن خواهيم گفت.
فريسيان دارالعلم هاي مختلفي تشكيل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقايق تورات كردند و نكته هاي تازهاي به دست آوردند. به عقيده آنان در تورات حتي يك حرف كم يا زياد يا بي مورد و فاقد معنا و مقصود نيست، بلكه درون هر حرف و كلمه اي اسراري نهفته و رموزي خفته است.
امور داخلي يهود در فاصله بازگشت از بابل تا خرابي دوم شهر قدس در دست حاخام هاي فريسي و گاهي صدّوقي بود.همچنين آنان با حضرت عيسي مسيح(علیه السلام)بسيار مخالف بودند و براي تصليب او تلاش كردند.نام فريسيان به تكرار،در اناجيل چهارگانه آمده است.
2. صدّوقيان:
نام اين فرقه به صادوق بن اخيطوب كه از طرف حضرت داوود(علیه السلام) به كهانت منصوب شده بود،مربوط مي شود(كتاب دوم سموئيل 8:17 و 15:24). اين منصب در عصر حضرت سليمان(علیه السلام) نيز براي صادوق باقي ماند(كتاب اول پادشاهان 2:34). كاهنان بني صادوق در كتاب حزقيال مورد تعريف و تمجيد قرار گرفته اند و امانت داري آنان ستوده شده است(حزقيال 44:15).
صدّوقيان به جاي نماز،براي قرباني اهميت ويژه اي قائل بودند. بسياري از كاهنان هيكل سليمان و خاخام هاي سنهدرين از اين فرقه برخاستند. روابط آنان با واليان رومي نيز خوب بود.
صدّوقيان بر خود لازم مي ديدند سنت هاي گذشته را حفظ كنند و با تجديد نظر و تفسير به رأي فريسيان و آداب و عادات آنان مخالفت مي ورزيدند. آنان قائل به جسمانيت خدا بودند و مي گفتند قرباني و هدايايي كه در راه خدا مي دهيم، مانند چيزهايي است كه به يك پادشاه يا حاكم بشري داده مي شود. صدوقيان جاودانگي نفس و قيامت را انكار مي كردند و مي پنداشتند سزاي نيكي و بدي در همين دنيا داده مي شود و در مورد اراده انساني به اختيار مطلق معتقد بودند.
صدوقيان مانند فريسيان با حضرت مسيح(ع)مخالف بودند و نام آنان به تكرار در اناجيل چهارگانه آمده است.پس از خرابي اورشليم در سال 70 م.ديگر اثري از اين فرقه باقي نماند.
3. سامريان:
نام سامريان از منطقه اي به نام سامره ميآيد كه در زمان تجزيه سرزمين فلسطين پس ازحضرت سليمان(علیه السلام)، مركز كشور اسرائيل بود.اين فرقه پس از بازگشت از اسيري بابل پديد آمد و برخي معتقدند كه نژاد آنان اسرائيلي نيست و احتمالا مخلوطي از اسرائيلي و آشوري است.
اين فرقه بسيار كوچك تنها پنج سفر تورات و كتاب يوشع را مي پذيرد و 33 كتاب ديگر عهد عتيق را رد مي كند. همچنين تورات اين فرقه با تورات رايج اندكي اختلاف دارد و زبان سامري نيز با زبان عبري متفاوت است كه البته اين تفاوت اندك آن را ازعبري بودن خارج نمي كند.
سامري ها به قداست كوه جرزيم در نزديكي شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خودميدانند و مي گويند قبله حضرت موسي(علیه السلام) نيز همان بوده است،ولي حضرت داوود(علیه السلام) از پيش خود،مكان معبد سليمان(مسجد الاقصي) را قبله معرفي كرده است.
اين فرقه به مسائل مذهبي توجه مخصوصي دارد و مراسم ويژهاي انجام مي دهد.
4. اسنيان:
ريشه كلمه اسني احتمالا به معناي شفا دهنده است،به اين معنا كه آنان در انديشه شفاي روان خود بودهاند.در وجه تسميه اين كلمه، احتمالات ديگري(مانند تعميد دهنده) نيز وجود دارد.
اين گروه حدود دو قرن پيش از ميلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشليم، آنان نيز مانند صدوقيان و بعضي فرقه هاي ديگر از بين رفتند و جز نامي از ايشان باقي نماند، تا اينكه نيم قرن پيش به سال 1947،برخي آثار مكتوب آنان همراه با نسخههايي از عهد عتيق كه تحرير كرده بودند،در غارهاي فلسطين در كرانه بحر الميّت به دست آمد و مقداري از نقاط ابهام مربوط به اعتقادات و جامعه آنان حل شد.
اسنيان مالكيت فردي را قبول نداشتند و به ازدواج روي خوشي نشان نمي دادند.در روز چندين بار غسل ميكردند و به اين منظور حوض هاي بزرگي ساخته بودند كه در اكتشافات اخير، آن ها را از زير خاك بيرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب برمي خاستند و پس از عبادت تا ظهر به كار مشغول مي شدند، سپس دست از كار مي كشيدند و به طور دسته جمعي ناهار ميخوردند و همين طور شام آنان دسته جمعي بود.
روز شنبه به طور كلي از كار دست مي كشيدند و به عبادت و تفكر و مطالعه تورات مي پرداختند.
گفته مي شود قبله آنان خورشيد بود، نه معبد سليمان و ظاهرا آن را از ميترا پرستان گرفته بودند.
سطح معلومات آنان در زمينه تفسير و عرفان بالا بود و افرادشان نيز در حدود قرن اول ميلادي 4000 نفر گزارش شده است كه با در نظر گرفتن محدوديت هاي عضوگيري در آن جامعه،عددي بزرگ به نظر مي آيد.
به عقيده برخي دانشمندان،افكار اين فرقه زيربناي مسيحيت فعلي گرديد.حتي ممكن است اعضاي اين فرقه همگي مسيحي شده باشند.گفته مي شود يحيي بن زكريا (تعميد دهنده) نيز از آنان بوده است. بيابانگردي آن حضرت به قول اناجيل (و نيزاحاديث اسلامي) مي تواند شاهدي بر اين موضوع باشد.
5. قانويان:
كلمه قانوي كه در لغت به معناي غيور و متعصب است،بر گروهي اطلاق مي شد كه با شدت تمام با استيلاي روميان بر فلسطين مخالفت مي كردند. آنان معمولا خنجري در زير لباس خود مخفي مي كردند و در فرصت مناسب هواخواهان روميان را از پاي در مي آوردند. بيگانگان آنان را از فرقه هاي ديگر مشخص مي كردند و خطر آنان را جدي ميگرفتند. چنين به نظر ميرسد كه اين عده از نظر ساير اعتقادات خود با فريسيان تفاوتي نداشتند.
6. قارئونیان:
قارئون از كلمه «قرأ»در عربي و عبري ميآيد كه در مقابل تفسيرهاي تكلف آميز فريسيان، به قرائت كتب آسماني اشاره دارد.
اين فرقه كه پس از ظهور اسلام پديد آمده است، با تلمود(تورات شفاهي) مخالفت ميكند و بر معناي ظاهري تورات تعصب ميورزد و همواره با فريسيان درگيري داشته است. رهبر آنان در ابتدا يك رباني يهودي به نام عنان بود كه با ابوحنيفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامي را از وي آموخت. وي در عصر منصور دوانيقي در بغداد اين فرقه را بنياد نهاد. سپس فردي به نام بنيامين نهاوندي آن مكتب را در ايران آن روز ترويج كرد و تغييراتي در آن داد و نام قارئون (در عبري قرائيم يعني قرائت كنندگان) را به جاي عنانيه بر آن نهاد.
در قرون گذشته اكثر قارئون در جهان اسلام زندگي مي كردند. اكنون آنان در اسرائيل، روسيه ، اوكراين و كشورهاي ديگر به سر مي برند. نام شبه جزيره كريمه(Crimea) در اوكراين از عنوان فرقه قرائيم گرفته شده است. دانشمندان بزرگي از قارئون برخاسته اند كه مباحث آنان در الهيات يهودي توجه محققان را به خود جلب كرده است. آنان در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفي بهره مي گيرند.
7. دونمه:
نام فرقه دونمه به تركي استانبولي به معناي "مبدل شده" است و در بعضي اوقات به آنان شبتين ميگويند كه به شبتاي صبي ، مؤسس گروهشان نسبت داده مي شود.
نامبرده به سال 1626 در شهر ازمير (غرب تركيه) به دنيا آمد و پس از مطالعه و بررسي الهيات و عرفان يهودي كم كم مدعي شد كه مسيحاي يهود است و براي نجات آنان آمده است. برخي يهوديان اروپا و تركيه و خاورميانه دعوتش را پذيرفتند و گروه بيشماري نزد او گرد آمدند.
وي كه خود را از نخستين فرزند خدا مي ناميد،گفت در سال 1666 قيام خواهد كرد. وي قبل از رسيدن موعد مذكور به اورشليم و قاهره رفت. در آن ايام يهوديان از خوشحالي به جشن و شادي پرداختند و شعار مي دادند:«زنده باد مسيح پادشاه» و «زنده باد سلطان صبي ».
شبتاي صبي در سال 1666 به جاي آنكه به اورشليم مسافرت كند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثماني دستگير شد و در روز 16 سپتامبر 1666 او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود.وي پس از پذيرفتن اسلام،نام خود را به محمد افندي تغيير داد و با يك بانوي مسلمان ازدواج كرد.
وي همچنين بسياري از پيروان خود را به پذيرش اسلام ترغيب نمود،ولي باز هم بسياري از يهوديان او را مسيحا مي دانستند.آنان در توجيه اين مسأله مي گفتند كه تنها شبحي از شبتاي مسلمان شده و خود او براي يافتن ده قبيله گم شده بني اسرائيل به آسمان رفته است و به زودي ظهور خواهد كرد. و يكي از فعالان اين مرام مي گفت: همان گونه كه موسي در كاخ فرعون پرورش يافت،لازم بود كه مسيحا در كاخ سلطان عثماني بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نيز نجات دهد.
شبتاي صفت مسيحايي خويش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبليغ اسلام ميان يهوديان ، با آنان تماس بگيرد. وي فرقه اي پديد آورد كه اعضاي آن بيدرنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته، پيرو آداب اسلامي شدند و به بازگشت سريع شبتاي به عنوان منجي حقيقي بني اسرائيل اميدوار ماندند.
مرگ وي به سال 1676 اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع كرد.پس از آن،اتباع اين فرقه در ظاهر به سنن اسلامي و در باطن به سنن يهودي عمل ميكردند اكنون چند هزار نفر از آنان در تركيه يافت مي شوند.
8. انتظار ظهور مسيحا:
انديشه انتظار مسيحا ماهيتا يهودي است. اقوام عصر قديم، بر اثر نوميدي از وضع موجود و بي توجهي به آينده، به گذشته خويش مي باليدند و كمال شادكامي اجتماعي و ملي را در آن مي ديدند. گونه اي از اين گذشته گرايي را چكامه سرايان يوناني و رومي، هزيود (Hesiod)و اويد(Ovid)ماهرانه ترسيم و توصيف كردهاند. اين دو تن براي جهان پنج دوره و پنج نژاد پياپي قائل شدند و گفتند: انسان ها در نخستين دوره كه عصر زرين ناميده مي شود، شادمان و به دور از درد و رنج، بيكشت و كار از محصولات زمين بهره مي برند. مردن ايشان نيز به شكل خواب بي رؤيايي بود كه طي آن به بزم فرشتگان نگهبان جهان پر ميكشيدند.در سوي ديگر اين طيف،واپسين دوره يا عصر آهنين وجود داشت كه از همه آشفته تر بود و آن دو چكامه سرا در آن دوره روزگار مي گذراندند.
يهوديان نيز به عنوان قومي ديندار و معتقد به اينكه جهان را موجودي خوب و كامل آفريده است،كمال را در آغاز آفرينش قرار مي دادند و مي گفتند نخستين انسان كه مستقيما به دست خدا آفريده شده است،لزوما بايد كامل و كامروا باشد.با اين وصف، يهوديان كاميابي و فضيلت را نه در دوران طلايي گذشته، بلكه در آينده و واپسين روز مي جويند. اين عبارت كتاب مقدس ميان يهوديان رايج بود:«اگر چه ابتدايت صغير بود،عاقبت تو بسيار رفيع مي گردد»(ايوب 8:7).
يهوديان پس از نخستين ويراني شهر قدس، همواره در انتظار يك رهبر الهي فاتح بودهاند كه اقتدار و شكوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سليمان برگرداند.
شخصيت مورد انتظار ماشيح(مسح شده)خوانده مي شد. ماشيح لقب پادشاهان بني اسرائيل بود؛ زيرا بر اساس يك سنت، پيامبران در حضور جمع، اندكي روغن بر سر آنان مي ماليدند و بدين شيوه نوعي قداست براي ايشان پديد مي آمد. اين لقب در زمان هاي بعد به پادشاه آرماني يهود اطلاق شد.
دل هاي بني اسرائيل از عشق به مسيحاي موعود لبريز بود و در مقابل، حاكمان ستمگر همواره در كمين چنين رهبر رهايي بخشي بودند. در باب دوم انجيل متّي مي خوانيم كه هيروديس كبير، پادشاه فلسطين پس از زاده شدن حضرت عيسي در صدد قتل او بر آمد، اما چون وي را به فرمان الهي به مصر بردند خطر را از سر گذراند.
واژه فارسي«مسيحا» از روي كلمه عبري «ماشيح» با توجه به تلفظ لاتيني آن (Messiah)ساخته شده است.
مهمترين مژده مسيحايي در كتاب اشعياي نبي آمده است:
"(1)نهالي از تنه يسّي[پدر داوود]بيرون آمده،شاخهاي از ريشه هايش خواهد شكفت(2)و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت،يعني روح حكمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس از خداوند(3)خوشي او در ترس خداوند خواهد بود وموافق رؤيت چشم خود داوري نخواهد كرد و بر وفق سمع گوش هاي خويش تنبيه نخواهد نمود(4)بلكه مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حكم خواهد نمود.جهان را به عصاي دهان خويش زده،شريران را به نفخه لب هاي خود خواهد كشت(5)كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت(6)گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و پرواري با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند(7)گاو با خرس خواهد چريد و بچه هاي آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد(8)و طفل شير خواره بر سوراخ مار بازي خواهد كرد و طفل از شير باز داشته شده دست خود را بر خانه افعي خواهد گذاشت(9)و در تمامي كوه مقدس من ضرر و فسادي نخواهند كرد؛زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود،مثل آبهايي كه دريا را مي پوشاند.(اشعيا 11:1-9)"
شور و التهاب انتظار موعود در تاريخ پر نشيب و فراز يهوديت و مسيحيت موج ميزند. يهوديان در سراسر تاريخ محنت بار خود هر گونه خواري و شكنجه را به اين اميد بر خود هموار كرده اند كه روزي مسيحا بيايد و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانرواي جهان گرداند.
در سراسر تاريخ بني اسرائيل كساني به عنوان موعود يهود برخاستند و با گرد آوردن برخي افراد ساده لوح بر مشكلات آنان افزودند. در اين ميان حضرت عيسي بن مريم(علیه السلام) ظهور كرد و با داشتن شخصيتي بس والا و روحي الهي، دين بزرگي را بنياد نهاد و گروه بيشماري را به ملكوت آسمان رهنمون شد، ولي بيشتر يهوديان او را رد كردند.
در عصر ما نيز كه يهوديان صهيونيست بر پاي خواسته و با اشغال فلسطين، در صدد بر آمده اند حقارت هميشگي قوم يهود را بر افكنند،چيزي از تب و تاب انتظار موعود كاسته نشده است. درست است كه اقليتي ناچيز از يهوديان بر اثر دلبستگي شديد به اميدهاي قديم، تشكيل دولت صهيونيستي را مخالف آرمان مسيحايي شمرده و پيوسته با آن مخالفت كرده اند، ولي سواد اعظم يهوديت آن را با جان و دل پذيرفته و آن را رهگشاي عصر مسيحا دانسته اند. هم اكنون صهيونيست هاي اشغالگر فلسطين، علاوه بر دعاهاي مسيحايي روزانه، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذاري رژيم اسرائيل غاصب (پنجم ماه ايّار عبري)، پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا مي كنند:
اراده خداوند،خداي ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپيده دم آزادي باشيم و نفخ صور مسيحا گوش ما را نوازش دهد.
به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که صد البته نزدیک است.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاری از گروه تحقیقات جنبش مصاف
:: موضوعات مرتبط:
مقاله ها ,
,
:: برچسبها:
يهود ,
فرقه هاي يهود ,
سوفيان ,
:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21